Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


łø0øvєรŧøяy

نـــﮧ ... نـــﮧ! گــریـــﮧ نـمــے ڪـنـم!!! یــڪـ چــیـزے رفــتـــﮧ تــوے چــشـمـم ! بــــﮧ گــمـانــم … یــڪـ خــاطــره اســت!

به کلاغ ها بگویید قـــصه ی من اینجا تمام شد ...؛
                              یکی
                              بود و نبود ِ مرا با خود برد !!

.....................

گاهی دوست دارم بدون پک زدن

فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگار چگونه میسوزد

شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من

شاید آخر قانع شدم!

.....................

جاي شما خالي
اندكي زير باران قدم زدم
اندكي بغض
اندكي گريه
اندكي افسوس
دلتان نخواهد،خيلي تلخ بود....


ادامه مطلب...

+نوشته شده در دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,ساعت9:21 PMتوسط ...♥... | |

هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....

هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت....

پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه

روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت...

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت1:20 PMتوسط ...♥... | |

نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، نمیخواهم  یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش .
نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ، نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی …


بودنت را میخواهم ، این که باشی ، اینکه همیشه مال خودم باشی ، نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی مرا به خودت وابسته کنی و بعد مثل یک بازیچه کهنه رهایم کنی .
گفتم که قلبم مال تو است ، نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن !
گفتم تو مال منی ، نه اینکه همزمان با هر غریبه ای که دوست داری باش . . .
گفتم با وفا باش ، نه اینکه در این دو روز دنیا ، تنها یک روزش را در کنارم باش !
نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، بیا و از آب چشمه دلتنگی هایم بنوش .
تا بفهمی چه حالی ام ، تا بفهمی خیره به چه راهی ام . . .
دائم نگاهم به آمدن تو است ، اینکه مال من باشی و خیالم راحت ، اینکه همیشه خورشید عشق در قلبمان بتابد
نمیخواهم در حسرت داشتنت بمانم ، نمیخواهم آرزوی دست نیافتنی زندگی ام شوی ، غرورت را زیر پا بگذار  تا من برایت دنیا را زیر پا بگذارم ، با من باش تا من تا ابد مال تو باشم ، وفادار باش تا آنقدر بمانم تا بفهمی عشق چیست!
نمیخواهم کسی باشم که لحظه ای به زندگی ات می آید و بعد فراموش میشود ، نمیخواهم کسی باشم که گهگاهی یادش میکنی ، گهگاهی به عکسهایش نگاه میکنی ، گهگاهی به حرفهایش فکر میکنی تا روزی که حتی اسم او را نیز دیگر به یاد نمی آوری .
نمیخواهم امروز عشق تو باشم و فردا هیچ جایی در قلبت نداشته باشم . . .

 

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:59 AMتوسط ...♥... | |

یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد.
یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق او میگذرانم.
کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم.
یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد.
یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست  ، او برایم یک دنیاست.
یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا!
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم.
یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است .
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود .
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم .
کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است.
یکی را دوست میدارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد.
نمیداند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است .
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم.
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد.
یکی را بیشتر از همه کس دوست میدارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز دوست نمیدارد.
یکی را دوست میدارم…
 با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما…
من دیوانه تنها او را دوست میدارم.


 

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:59 AMتوسط ...♥... | |

فرق پسرهی دیروزی با امروزی

 

 

 
تا دیروز می گفتن دوست دخترامروز می گن داف(هر چند نمی دونن داف با چه الفیه)

- تا دیروز موهاشنو با ژل سیخ می كردن امروز با اندوگراف(هر چند شما پسرا عقلتون به اندوگراف نمی رسه)

- تا یروز ابروهاشونو بر می داشتن امروز تاتو می كنن(الگوشونم حامد هاكانه)

- تا دیروز رو كاغذ كاهی شماره مینوشتن امروز بیزینس كارت می دن(هیچ جا هم اعتبار داره)

- تا دیرزتریاك رو چراغ نفتی دود می كردن امروز رو شومینه(معتادا هم معتادای قدیم)

- تا دیروز تو كوچه بنبست قرار می ذاشتن امروز تو كافه تریا(زودم قهر می كنن پولشونو دختره حساب كنه)


- تا دیروز آشغال دم در می ذاشتن امروز خودشونم با اشغالا وا می سن دم در(اونم با عینك دودی)

- تا دیروز ساعت 9 می خوابین امروز اصلا شبا خونه نمی یان كه بخوابن(كارتون خواب می شن)

- تا دیروز مرطوب كننده ی گل پسند می زدن امروز كرم پودر ساویز(خارجی شو می خوای چكار)

- تا دیروز عطر كبرا می زدن امروز noxa می زنن(ولی بازم بو گند می دن)

- تا دیروز دخترا رو سوار می كردن امروز به دخترا سواری می دن(خر سواری دلا دلا نمی شه)

- تا دیروز واسه سگشون قلاده می خریدن امروز واسه خودشون می خرن(واق واقم می كنن)

- تا دیروز كارت تلفنشونو پرس می كردن امروز سیم كارتشونو پرس می كنن(ولی بازم همراهشون به علت بدهی قطع می شه)

- تا دیروز ریش آیت اللهی می ذاشتن امروز ریش بزی بزی(گرگم می خورتشون)

- تا دیروز آتاری بازی می كردن امروز دختر بازی می كنن(همیشه هم گیم اوور می شن)

- تا دیروز با درو دیوار عكس می نداختن امروز با درو داف

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:58 AMتوسط ...♥... | |

فوایدوجودداف درجامعه:


ادامه مطلب...

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:56 AMتوسط ...♥... | |

تلفن زدن پسر ها و دختر ها

گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم… می بینمت خوشگم… بوس بوس بوس

گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال… بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

بعد از قطع کردن تلفن :

دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد

پسرها
: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه!

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:55 AMتوسط ...♥... | |

زمان



در عرض یک لحظه می شه یه نفر رو خرد کرد...

در عرض یک ثانیه می شه یه نفر رو دوست داشت...

در عرض یک ساعت می شه عاشق شد...

ولی...

یه عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد.....

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:54 AMتوسط ...♥... | |

عاشق و معشوق: من رو دوست داري؟؟ آره! معلومه كه دوستت دارم. حاضري برام هركاري بكني؟؟ اين هم آخه سئوال داره؟ تو بگو من برات ميميرم! مثلا چيكار ميكني برام؟ هرچي كه تو بگي! ببين من براي مهريه‌ام يك كاميون گل رز ميخوام! باشه قبوله. هرچي تو بگي. ببين من ميخوام تو ديگه با اون دوستات نري جايي! باشه قبوله. هرچي تو بگي. اصلا از اين اخلاقت هم كه توي جمع زياد حرف ميزني خوشم نمياد اگه من رو دوست داري اين عادت رو هم بايد ترك كني! باشه قبوله هرچي تو بگي.
باشه قبوله هرچي تو بگي!
عاشق و خدا:خدايا من تو رو خيلي دوست دارم. هميشه بهت اين رو گفتم. هميشه توي مناجات شعبانيه اون قسمتش كه خيلي دوسش دارم گفتم كه اگر من رو به جهنم بندازي هم به همه اهل جهنم اعلام ميكنم كه من تو رو دوست داشتم و دارم. بنده من! من هم به تو علاقه دارم و اگر ميدونستي شدت علاقه من رو از خوشحالي دوست داشتي زودتر به سمت من حركت كني. راستي خدايا چرا نماز صبح بايد دو ركعت باشه؟ نه قبوله هرچي تو بگي اما ميخوام دليلش رو هم بدونم. اين كه اشكال نداره. راستي خدايا چرا اون چيزي رو كه ازت خواستم بهم ندادي؟ صلاح تو نبود. اما من ميخواستم. اگه بهت ميدادم از من دور ميشدي! نه خدايا! فكر ميكني. من دوستت دارم. هرچي تو بگي اما اين حرف من رو هم گوش كن. تازه اون يكي اون دفعه كه اومدم مشهد جلوي امام رضا(ع) ازت يك خواهشي كردم هنوز اون هم درست نشده! درست ميشه اما كمي بايد صبر داشته باشي. ببين خدايا هرچي تو بگي اما من عجله دارم. اگر زود به دستش بياري زود هم از دستش ميدي. نه خدايا! هرچي تو بگي اما تو به من زود بده من خودم حواسم هست كه چطور ازش مواظبت كنم. نگران نباش از دستش نميدم. بايد صبر كني! صبر؟ هرچي تو بگي اما اگه فردا كارم رو درست نكني من باهات قهر ميكنم. اصلا ديگه نماز هم نميخونم تا ببيني كه خيلي جدي حرف ميزنم. خوب خودت ضرر ميكني! من كه به اون نماز محتاج نيستم. من اين چيزها حاليم نيست. من ميخوام ميخوام ميخوام.... اين يكي از امتحاناتت هست. محبتت چقدر بود؟؟ نه خدايا من خيلي دوستت دارم اما... اگه من رو دوست داري فقط گناه نكن مثلا اينجا غيبت نكن! خدايا هرچي تو بگي اما آخه نميشه كه من وسط اين جمع اظهار نظر نكنم و نگم كه من هم ميدونم كي چيكار كرده! ضايع ميشم. دروغ نگو! خدايا باشه هرچي تو بگي اما اگه راستش رو بگم كه كارم پيش نميره! باشه خدايا هرچي تو بگي اما يك نظر كه اشكال نداره. تازه اينها عادي شده ديگه! لذتي هم نيست. مواظب... خدايا صدا نمياد! ديگه صدا قطع شد. حالا چند روز ديگه ميام و توبه ميكنم. فعلا هي نگو اين كار رو بكن اون كار رو نكن. تازه يادت نره چيزهايي رو هم كه خواستم زود فراهم كني.

 

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:53 AMتوسط ...♥... | |

 

ابر و ابریشم و عشق!

هزار و یک اسم داری و من از آن همه «لطیف» را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم .خوب یادم هست از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پروبالم از نسیم. بس که لطیف بودم ،توی مشت دنیا جا نمی شدم. اما زمین تیره بود. کدر بود، سفت بود و سخت. دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش آغشته شد. و من هر روز قطره قطره تیره تر شدم و ذره ذره سخت تر. من سنگ شدم و سدّ و دیوار. دیگر نور از من نمیگذرد، دیگر آب از من عبور نمیکند، روح در من روان نیست و جان جریان ندارد.

حالا تنها یادگاری ام از بهشت و از لطافتش، چند قطره اشک است که گوشه ی دلم پنهانش کرده ام، گریه نمیکنم تا تمام نشود، میترسم بعد از آن از چشم هایم سنگ ریزه ببارد.

یا لطیف! این رسم دنیاست که اشک، سنگ ریزه شود و روح ،سنگ و صخره؟ این رسم دنیاست که شیشه ها بشکند و دل های نازک شرحه شرحه شود؟

وقتی تیره ایم ،وقتی سراپا کدریم ،به چشم می آییم و دیده میشویم، اما لطافت هرچیز که از حد بگذرد، نا پدید میشود.

یا لطیف !کاشکی دوباره! مشتی ،تنها مشتی از لطافتت را به من می بخشیدی تا می چکیدم و می وزیدم و ناپدید میشدم، مثل هوا که نا پدید است، مثل خودت که ناپیدایی...یا لطیف! مشتی ،تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش...

 

 

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

+نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:52 AMتوسط ...♥... | |

صفحه قبل 1 ... 25 26 27 28 29 ... 34 صفحه بعد