درسکوت دادگاه سرنوشت

عشق برما حکم سنگینی نوشت

وای بر این حکم و این قانون زشت

---------------------

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته

شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

--------------------------

هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز

--------------------------

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر

مهربانی حاکم کل مناطق می شود

------------------------

نظرات شما عزیزان:

jigmal

ساعت9:47---5 ارديبهشت 1391

0111 راست میگه.ترکوندید....
پاسخ:شما لطف داری که همیشه سر میزنی.مرسی♥

0111

ساعت9:38---23 فروردين 1391

terekondid.......................

ترانه

ساعت21:44---21 فروردين 1391

ممنون خیلی قشنگ بود قابل شما رو نداشت

پوریا

ساعت20:23---21 فروردين 1391

[وب سایت] - [ایمیل]

سلام
من پوریا هستم
وب جالبی داری فقط قالبتو عوض کن چون امکان رفتن به صفحه بعد رو نداره!!!
اگه خواستی دامین داشته باشی رایگان بهم بگو واسه خیلی ها ثبت کردم یکیشم تو
به وبم سر بزن

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: